کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن     قالب شعر : غزل    

دلـمُـردۀ مَحـضیم به ما جان برسانید            مـا را به حَـرمـخٰانۀ جـانـان برسانید

مائـیم و غـم هجر و تمنّـای وصالـش            ایـن دلـهُـره را زود به پایان برسانید


ما را که فـقـیریم و یتـیمـیم و اسیریم            تا کـویِ کَرمـخٰـانۀ سُـلـطان برسانـید

تا اوست ولیْ نعمتِ ما، تک تک ما را            هر وعده سرِ سُـفـرۀ احسان برسانید

از لوح و قلم، وحی بگیرید به نامش            در مِدْحَت او سوره به قرآن برسانید

تـا پـرده‌ای از معـجـزۀ شاه بخـوانـیم            مضـمون ز سراپردۀ شیران برسانید

بر دامـنــۀ پـنـجـــره فــولاد بـبـنـدیـد            یک رشته که یک شهر به درمان برسانید

پس در خور شأنیّت بالایِ ضریحش            صد دسته گُل از روضۀ رضوان برسانید

ای مردم مُسـتأصَل و درمانـدۀ عـالم            خـود را به دلِ مـشهدِ ایـران برسانید

از جانـب ما هـم شبِ میلاد، سـلامی            بر محـضـرِ آقـایِ خُـراسان برسانـید

تا چشم رضـا را به تأسّـی بنـشیـنـیم            بـاید که به مـا دیـدۀ گـریـان برسانید

مَرزوقِ رضائیم و توقّع، همه این است            از اشک به ما رزقِ فراوان برسانید

: امتیاز

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : مجتبی صمدی شهاب نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

امـشب دوبـاره بـال پـروازم درآمـد            امشب دوباره عشق سویم با سرآمد
گـشـتم کـبـوتر تا دیـار خـانه زادی            تنها همین کار از دل عـاشق برآمد


قـصد زیارت کردم و اوجی گـرفتم            روحی مرا در چارچوب پیکـر آمد

دور حـرم چـرخـی زدم دیـدم برای            جـارو کـشیدن جـبـرئیل شهـپـر آمد
بستم دخـیلم را به یک جسم مشبک            گـویـا صـدایـی از دل آهـن درآمــد
خـوش آمدی ای زائـر شوریـده حالم
دلـتـنـگ تـو بــودم در آفــاق خـیـالـم
گویا که صاحب خانه بامن روبرو شد            گویا که با من غرقه در گـفتگو شد
رسواترین رفتم ولی از فیض دیدار            بـیـن خـلائـق رتـبـه‌ام بـا آبـرو شـد
کعـبه فـرامـوشم شد آنجا در نـیایش            ذکر همه ارکان و جانم ذکر هو شد
خود را میان عرش دیدم در طوافش            گـویـا بـرآورده مـرا هـر آرزو شـد
مستی دوچـندان شد شمـیم یاس آمد            یک لحظه حس کردم فضا خوش عطروبوشد
گفتم چه عطری مستی‌ام شد بی‌نهایت
گـفـتـنـد زهــرا آمــده ایـنـجـا زیـارت
به به ازین دیدار روحانی و میـقات            به به ازین میخانه عشق و خـرابات
شرط ولایت داشتن درسینه اینجاست            شیعـه فـقط با نام او می‌گردد اثبات
شاه و گدا فرقی ندارد پشت این در            او در رئوفـیت خدا را هست مرآت
اینجا به هر جنبنده‌ای آتش حرام است            آسوده می‌خوابند گردش خیل اموات
اینجا شـفا کار دعـای خادمان است            غـوغـا بود در دفـتـر ثبت کـرامات
این قـبـلۀ هـفـتـم امـیـد عـاشـقـان است
مهـمان پـذیـر پـادشاهی مهـربان است
خورشید شرقی زمین گـنبد طلایش            بوی خدا می‌آید از صحن و سرایش
در آب سقـاخانه‌اش کـوثـر چکـیـده            پرمی‌زند صدها فـرشته در هوایش
درصحن گوهرشاد روضه خوان زیاد است            هرکس که می‌بینی بخواند در ثنایش
پلکی اگر برهم زند راضی شود حق            الحق که بر او می‌سزد نام رضایش

در کفشداری های او در حال تعظیم            روح الأمین گوید خوش آمد بر گدایش
رمز رضایت نامه از حق در نگاهش
آهــوی سـرگـردان دلـهـا در پـنـاهـش
پابوسی‌اش تیر دل درماندگان است            این خـانه آمـال دل افـلاکـیـان است
در هر رواقش بار حورالعین فرش است            بال ملائک زیر پـای زائـران است
دانـه بـرنـج سفـرۀ مهـمـانـسـرایـش            بیمه گرجاوید روح و جسم و جان است
حیوان هم ازاین خانه بی‌بهره نماند            ازبسکه این آقا کریم و مهربان است
ازبسکه او زوّار خود را دوست دارد            آید به استـقـبـالشان خنده‌کـنان است
اینجا شوی حاجت روا بی‌عرض و خواهش
این شه به فرقت می‌کشد دست نوازش
پـاره تـن ثـانـیِّ خــتـم الانــبـیـا شـد            هم نام و هـم اسم علیِّ مرتضی شد
او آمد و حق را به روی پرده آورد            آمـد به ایـران فخـر نـسـل آریـا شـد
او شد سفـیـر اول زهـرا در ایـران            او هـشتمین تـندیس نسل اوصیا شد
جنّت بود یک تکّه از خاک مزارش            ایران ز فـیـضش رتبه دار آسیا شد
باید فضا رفت و از آن بالا نظر کرد            مشـهـد نگـیـن نـقـشه جـغـرافـیا شد
دوری کند هرکس از اینجا تیره بخت است
مشهـد برای خاک ایران پایتخت است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در کفشداری های او در حال تعظیم            موسی کمر خم کرده آنجا باعصایش

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پـاره تـن ثـانـیِّ خــتـم الانــبـیـا شـد            هـم نام و هـم اسـم عـلی ایـلـیـا شـد

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

رمز رضایت نامه از حق در نگاهش           آهــوی سـرگـردان دلـهـا در پـنـاهـش

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : مرتضی محمد پور نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در بـارگـاه قـرب رضا الـتـجـا کنم            شایـد رئـوف آل عـلی را رضا کنم

مرغ مهاجرم وطنم مشهدالرضاست            من خـاک را به نام شما کـیـمیا کنم


اما چه سود خسته دلی پر شکسته‌ام            من آمـدم که زخـم پـرم را دوا کـنم

باران رحمتت شده جاری و گو چسان            در بحر بیکران تو خود را رها کنم؟

آسوده خاطرم که شوی شافعم به حشر            در هر نفس اگر که شما را صدا کنم

موسای آل فـاطـمه گـشتم اسیـر نیل            بهر نجـات از تو تـمـنّـا عـصا کـنم

مرثیه خوانده‌ای تو ز گودال قتلگاه            از بعد روضه رو به سوی کربلا کنم

: امتیاز

مدح و ولادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

به گـفته‌های موثـق روایت است اینجا            نفس کشیدن‌مان هم عبادت است اینجا
به کاسه و به کـف دست اکـتـفا نکـنید            که رود و چشمه نه دریای حاجت است اینجا


بیا به مجلس شمس الشموس و نیت کن            که بـودن تو یقـیـناً زیارت است اینجا

بیار حاجت خود را که وقت باران است            که لحظه لحظه شب استجابت است اینجا
بگـیـر دامن خـورشید عـشق عـالـم را            گـدایی‌ام بکـنی اوج عـزّت است اینجا
رسـیده‌ام ‌به حـرم با دو چـشم بـارانـی            شـب ولادت آقـا قـیـامـت است ایـنـجا
سلام حضرت سلطان سلام حضرت عشق
هزار مرتبه عرض ادب به ساحت عشق
کـریـم گر که تو بـاشـی گـدا نمی‌مـاند            تو سـفـره پـهـن کـنی بی‌نـوا نمی‌مـاند
کـنـار پـنـجـره فـولاد تو امـام رئـوف            بـدون شـک نگـرفـتـه شـفـا نـمی‌مـاند
شفاست پشت شفا پس دلیل آن این است            نــقـاره خـانـه تـو بـی‌صـدا نـمـی‌مـاند
اگر نگـاه خودت را بگـیری از عـالـم            بـجـان فـاطـمه حاجـت روا نمی‌مـاند!
اگـر که نـام تو را آشـنـا صدا بـزنـیـم            کـنــار نــام تـو نـام آشــنــا نـمـی‌مـاند
میان ایـنهـمـه زائر که در کـنار توأند            کـسـی نـرفـتـه به کرب‌و‌بـلا نمی‌مـاند
تو چـشمه‌ای تو زلالی تو مثل بـارانی
امــام هـشـتـمـی و پــادشــاه ایــرانــی
تو آنکه در دل هر دل سپرده محبوب است            مرا بخر که در این سینه قلبم آشوب است
نمک بریز ز چشمت بکن نمک گیرم            که پای سفرۀ چشم تو رزق من خوب است
خدا علی و علی هم علی توهم که علی            چقدر نام علی در حرم طلا کوب است
فـدای صحـن و سرایت فـدای ایـوانت            بهشت هم دم ایوان طلات مجذوب است
چقدر شأن تو بالاست هرکسی از دور            سلام هم بدهد زائر تو محـسوب است
ز کار شیخ بهـایی دو عـالم حـیـرانـند            فقط زلطف تو بوده اگر که اعجوبه ست
شنـیده‌ام که به او گـفـته‌ای که تا به ابد
گـنـاهـکـار نـیـایـد حــرم کـجـا بــرود
بروی شانه‌ات آقا عـبای سلـطانی‌ست             فدای لحن صدایت شوم که قرآنی‌ست
به حوض آب و به فـوارۀ حرم سوگند            که چشمهای من اینجا همیشه بارانی‌ست
شکوه کوه و بلندای عرش و فرش و زمین            ز قـد و قـامت گـلـدسـتۀ تو بـالا نیست
ز گنبد و حرمت خوب می‌شود فهـمید            که این حرم همه‌اش کار دست ایرانی‌ست
بدون شک فقط از لطف چشم تو بوده            که سایۀ سر من رهبری خراسانی‌ست
تـو مـی‌رسی دم جـان دادن هـمه آنجـا            گـواه گـفـتـۀ من پـیـرمـرد سلمانی‌ست
چه خوب ذکر تو را وقت مرگ می‌گیریم
همه به پای تو سر می‌نهیم و می‌میریم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

صبح حریم تو به سحر طعـنه می‌زند            صحن و سرای تو به گهر طعنه می‌زند

سنگ حریم تو که کف پای زائر است            بر هرچه گل ز جنس هنر طعنه می‌زند


این صحبت ستاره و خورشید و ابرهاست            والله گـنـبـدت به قـمـر طـعـنـه می‌زند

شیـریـنی زیارت تو چـیز دیگری‌ست            طـعـم زیـارتت به شِکـر طعنه می‌زند

نـقـش و نگـارهای ضریح قـشـنگ تو            بر واژه‌هـای نـاب هـنـر طعنه می‌زند

بر پایه‌های عـرش و بلـنـدای نُه فلک            گـلـدسته‌های توست اگر طعنه می‌زند

یوسف جمال‌ها به رخت غبطه می‌خورند            با دیـدن ضـریح تو انگـشت می‌بـرنـد

: امتیاز
نقد و بررسی

لمس کردن حجرالاسود طبق روایات وارده از ائمه دست بیعت با خداوند است لذا جهت جلوگیری از سوء برداشت و کج تابی های ممکن بیت زیر تغییر داده شد

سنگ حریم تو که کف پای زائر است            هر ثانـیه به سنگ حجر طعنه می‌زند

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : جواد کلهر نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عاشـقـی دربـدری دارد و بی‌سـامـانی            گـاه ابـریست هـوای دل و گه بـارانی

گرچه آرام و قرارم به نظر قرب شماست            شهره‌ام شهره ز سرگشتگی و حیرانی


من بجز کوی شما بر در دیگـر نروم            دولـتـم داد به من فـیض تو را ارزانی

رو به سوی حرم خسرو خوبان گـفـتم            خوب یا بد تو خودت حال مرا می‌دانی

نـیـسـتـم لایق اگـر زائـر کویت گـردم            ریزه‌خواری ز درت نیست کم از مهمانی

چه برانی چه بخوانی تو مرا از کویت            نـروم بـر در دیگـر به هـمـین آسانـی

روز اول به هـوای حرمت جـلـد شدم            مـی‌پـرم گـرد شـمـا تـا نـفـس پـایـانـی

حـرمت ملجاء درماندگی ماست رضا            با تو مـا را نـبـود واهـمـه از ویـرانی

هم غریب الغـربایی و مـعـین الضعـفا            هـم عـلاج غـم و بـیـماری بی‌درمانی

خـادمـان حـرمت از در تو مـی‌یـابـنـد            فـرّ شـاهـنـشـهـی و مرتـبـۀ سـلـطـانی

آنکه شد عارف بالله شما را در طوس            یافت در بحـر ولا مرتـبـه‌ای عـرفانی

: امتیاز

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : محمد نبوی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشان راه، به سمت خـدایـمان دادند            که در حریم خراسان رضایمان دادند

خوشم که بادۀعشقش به جام جان دارم            کـنـار ساقی میـخـانه جـایـمان دادند


به عشق دیدن رویش زیارتش رفتیم            برای ذکر مدیـحـش نـوایـمان دادند

به مادرش قـسمـش داده‌ایم، با لاسر            که سوز فاطمه را در صدایمان دادند

گـرفـتـه‌ایـم جـواز بهـشت اعـلی را            به دست با کـرمش کربلایمان دادند

ادیب شهر سرود این کلام دلجو را            مس‌ایم و در حرم او طلایمان دادند

جلال و جلوۀ او را به چشم خود دیدیم            کنار مضجع پـاکـش جلایـمان دادند

غنی نیم که صفا مروه قسمتم گردد            ولی به حج فـقـیران صفایمان دادند

دودل شدم که بگویم ز درد خود یا نه            که در حرم به نباتی شفـایمان دادند

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید مسعود طباطبائی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اگر از ما نظـر لطف شما برگـردد            چـشم امّید دگر سمت کجا برگردد؟

وای از آن روز که پشت در سقاخانه            کاسۀ اشـکِ تـمـنّـای گـدا بـرگـردد


زده‌ام دست توسل به تو ای آیت حق            تا مگـر حـوصلۀ رفـتـۀ ما برگـردد

بسته‌ام حاجت خود را به کبوتر تا باز            با خبرهای خوش آن فرّ هما برگردد

می‌شود گوش حوائج به جوابش دلگرم            اگر از کوه سخای تو صدا برگردد

نیست در مذهب این سلسله هرگز، دستی            خالی از پنجره فولاد رضا برگردد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دست بردیم در آرامش گیسوی شما            تا مگـر حـوصلۀ رفـتـۀ ما برگـردد

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نگاهم کن! دلم یک خلوتِ جانانه می‌خواهد           کبوتر وار آمد روی گـنـبد!‌ دانه می‌خواهد

عطش دارم! تو در جریانی و دیریست میدانی           دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد


ضمانت کردی و از دست‌های مهـربان تو           برای بستنِ پـیـمان؛ دلم پـیـمانه می‌خـواهد

فـدای آن گـلایُـل‌هـایِ بـالایِ ضریحـت که           ملائک پرور است و دورِ خود پروانه می‌خواهد

گـدا آدابِ دربـاری نـمـی‌دانـد فـقـط از تـو           جواب یک سلام کـاملا شـاهـانه می‌خواهد

سر از دیوارِ گوهرشاد عمری برنمی‌دارم           که غم‌هایِ وسیع و بیشمارم شانه می‌خواهد

به گـنـبـد عـادتـم دادی کـنار صحنِ آزادی           کبوتر بچه‌ات را رد نکن که لانه می‌خواهد

به دعوتنامه محتاجم نگاهم خیره مانده‌ست و           براتِ کربلا از دستِ صاحب خانه می‌خواهد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گـدا آدابِ درباری نمی‌داند فـقـط از تو          سلامی مهربان و کاملا شاهانه می‌خواهد

مدح حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن فعولن قالب شعر : قصیده

ای دل مددی که دلبر اینجاست            دل در بَر یار و یاور اینجاست

ما را به بهـشت حاجـتـی نیست            جنات و نعیم و کـوثر اینجاست


قـم شهر قـیام و شهر عـلم است            بر آل رسـول سـنگـر اینجاست

یـا فـاطـمـه اشـفـعـی لـنـا گـوی            ای شیعه شفیع محشر اینجاست

فــرمـود امــامِ صــادق الـقــول            مـا را حـرم مـطهـر ایـنجـاست

مـکـه حــرم الله اسـت و گـویـد            بیت اُمّ قـراست، مادر اینجاست

ایـن اسـت مــدیـنـه را تــفـاخـر            گـویـد حـرم پـیـمـبـر اینجـاست

پـیـچــیـده در آســمــان کــوفــه            صوتی که حریم حیدر اینجاست

بـا مـکــه و کــوفـه و مــدیــنـه            در مجد و شرف برابر اینجاست

گر فاطمه را مـزار مخـفی ست            او را حــرم مـنـوّر ایـنـجـاسـت

هــر چــار ائـــمّــۀ بــقــیــع را            محراب و حدیث و منبر اینجاست

از قــول امـــام در شـگــفـــتــم            فـرمـود مـقـام اکـبـر ایـنجـاست

فـرمود که عُـشّ آل طاهـاست*            فـرمود بهـشت را در اینجاست

بـابـی ز بـهـشـت داری ای قــم            باغی پرِ گـل، معـطر اینجاست

شخصیت منحصر به فرد است            دُرّی که ز آل اطـهـر اینجاست

مـعـصـومـۀ فـاطــمـی سـجــیّـه            مدفون چو عتیقه گوهر اینجاست

از بــرکـت دولـت کـــریـــمـــه            الـطـاف خـدای داور اینجـاست

گـر عــاشـق بــاقــر الـعـلـومـی            کـانـون عـلـوم بـرتـر اینجاست

دنــبــال امـــام صــادقــی گـــر            آثـار قـدوم جـعـفـر ایـنـجـاسـت

طــلّاب جـــوان ز کــل عــالــم            در حوزه محصل اندر اینجاست

نـازد به دو کـون مُـلـک ایـران            دو شهر ستـوده منظر اینجاست

یک جان و دو تن، قم و خراسان            دو قـبـله نـمای کشور اینجاست

یک فاطمه نام و یک عـلی نام            یک خواهر و یک برادر اینجاست

مـا را ز مهـیـب خود مـتـرسان            ای خصم، قوای حیدر اینجاست

شهری که امام از او به پا خواست            این جاست، شمیم دلبر اینجاست

کـــرده درِ انــقــلاب را بــــاز            شهری که نمود محشر اینجاست

شـهـر ‌شـهـدا و شـهـر غـیـرت            عـمّـار بـصیـر پـرور اینجاست

: امتیاز
نقد و بررسی

* عُشّ: به معنی آشیانه

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مجتبی صمدی شهاب نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

کـوثـر امشب بـاز هـم جـاری شـده            مــوســم مــســتـی و دلــداری شـده
کـوثـری دیگـر روان شد از جـنـان            بـوی عـطرش رفـته تا هفت آسمان


غـنچـه‌ای روئـیـد در خـاک زمـیـن            غـنـچـه‌ای از بـاغ فــردوس بـریـن

پـهـنـۀ عـرش و زمـین گـلـشن شده            وادی هـفـت آسـمــان روشـن شــده
وجه این گل به چه زیبا و جلی‌ست            ریشۀ این غـنچـه از نسل عـلی‌ست
زاده‌ای از نـــســل کــوثـــر آمـــده            دخـتـر مـوسـی بـن جـعــفــر آمــده
وجه او وجه و جـمـال فـاطمه ست            قـدر او قـدر و کـمـال فـاطـمه ست
شـأن أو شـأن و مـقـام کـوثـر است            نـام او هــمـنـام نــام کــوثــر اسـت
آب دریـا پـیـش لـطـف او کـم است            شـاه بــانــوی تــمــام عــالــم اسـت
او به حـوران بهـشـتـی دلـبـر است            سایـۀ لطـفـش هـمیـشه بر سر است
خـواهـر شـاه سـریــر ارتـضـاسـت            عشق و معشوق علی موسی الرضاست
عــالــم و آدم ثـــنــا خــوان وی‌انـد            صد چو حاتم ریزه خـواران وی‌اند
او پــنــاه قـلـبـهــای خـســتـه اسـت            ره گــشـای راهـهـای بـسـتـه اسـت
نـور رو بـنـدش درخـشـانـی تـرین            تار و پود چـادرش حـبـل الـمـتـیـن
خـاک پـایـش توتـیـای دیـده‌هـاسـت             تـربـتـش رشک هـمه سجاده‌هاست
او تـمـام عـزت است و جـاه عـشق            هـم طـراز است او بـا مـاه دمـشـق
جلوه گاه حق و زهرا صورت است            فـاتـح دلـهـا و زیـنب سـیـرت است
خُــلـد گــردی روی دامـانـش بــود            رخصت هـسـتـی به دسـتـانـش بود
شـهـرت او رفــتـه بــالاتـر ز قـاف            عالـمـان گرد حـریـمـش در طواف
تربتش همواره غـرق هـمهـمه‌است            خاک قبرش خاک قـبـر فاطمه‌است
می‌کـنـد عـالـم به خـاک او سـجـود            لیک چون زهـرا نشد رویش کـبود
فـاطـمـه گر هـسـت نـام نـیـکـویـش            شکر حق نشکست از کین پهـلویش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چـــادر او ســایــبــان مــردم اسـت            کوی رضوان گونه‌اش شهر قم است

فـاطـمـه گر هـسـت نـام نـیـکـویـش            لیک نشـکـسـتـنـد از کین پهـلـویش

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی جهاندار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

« دخـتـری از اهـل بـیت آفـتـاب»            دخـتــر لــبــخــنـدهـای مـسـتـجـاب

از تـــبــــار لا فـــتــی الا عـــلـــی            وارث « من عـنـده عـلـم الکـتـاب»


نـور نــور نــور نــور نــور نــور            نـاب نــاب نــاب نــاب نــاب نــاب

ناب یعنی خالص و پـاک و طهـور            سـورۀ کـوثـر، شراب انـدر شراب

نور یعنی خـواهر شمس الشـمـوس            بوی گل را از که جوئـیم از گلاب

دختر « والکاظمین الغـیظ» اوست            « آفــتــاب آمــد دلــیــل آفــتــاب»

ای دل مــن در پـــنــاه کـــوی تــو            مـثـل بـال کـفـتـران بـی‌اضـطـراب

مـریـمـا از نـزد جـبـرائـیل، عـشق            هــاجـرا از بـهـر اسـمــاعـیـل، آب

مـهـربــان بــاران تــنـد بـی‌دریــغ!            بـی‌کـران آئــیــنـۀ پُــر آب و تــاب

هم به جان خـسـتـۀ زینب، ببـخـش            هـم بـه نــام نـامـی زهــرا، بــتـاب

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روز تولدت به غـلط روز دخـتر است            در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شـادند از حـضور تو اهـل جهان ولی            خوشحالی امام رضا جور دیگر است


امشب بـه اعــتـبـار روایــات مـانـده‌ام            میلاد توست یا شب میلاد کـوثر است

وقتی پس از کـریم تو تنها کـریـمـه‌ای            اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هر چه بگذریم نشد بگـذریم از این            از خواهری که این همه عشق برادر است

دریـاچـۀ نـمک سـنـدش؛ بیـن اهل‌بیت            آری طعـام سـفـرۀ تو با نمک‌تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می‌تـپد            وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده‌ام از خانه تا ضریح            به نیت امـام رضـا هـشت تـا در است

بـا ایـن حـسـاب بـاز دل بـی‌قـرار مـن            آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غـیر تو            در بین صحن آیـنه جـمع مکسر است

ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار            دشمن شوند، هدیۀ ما باز هم سر است

جای بقیع و آن‌همه قبری که خاکی است            دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم شبی درست پـدر را ندیده است            معصومه هم رقیۀ موسی‌بن جعفر است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مخمس

روزی طـبـع مـرا بـاز کـرامت کـرده            آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
ازخودش دم زده در شعر قیامت کرده            بـاز هـم از کـرم فـاطـمـۀ مـعـصـومـه


دل من شد حـرم فـاطـمـۀ مـعـصـومـه

چـقـدر شهـر قـم امـروز مسـافـر دارد            چقدر کوچه به سمت حرم عـابر دارد
وه که اینجا چـقـدر فـاطـمه زائر دارد            حـرم مـادر سـادات هـمین است اینجا
قم نگو، بلکه بگو شهر مدینه است اینجا

بـاز هـم نــور بـهـشـتـی خــدا تـابـیـده            خاتم از سدرۀ حق کـوثر دیگر چـیـده
این گـلابی که خـدا بر سـر ما پـاشیده            عطرش از باغ وجـود گـل حـورا آمد
یـدِ بیـضاست که در خـانـۀ مـوسـا آمد

دختر صوم و دعا، حضرت معصومه سلام            خواهر صبر و رضا، حضرت معصومه سلام
عمۀ جود و عطا، حضرت معصومه سلام            ای کریمه سند حـوزه و دین هستی تو
به خـدا شـافـعـۀ اهل زمین هـسـتی تو

با تو ثابت شده دیدار رضا قیمتی است            یک نظر بر گل رخسار رضا قیمتی است
بذل جان در سر بازار رضا قیمتی است            هـر چـه دارم هـمه از آل محـمـد دارم
شکر، در کشور ایران قم و مشهد دارم

به دلـم آیـنـه بـنـدان حـرم شـوکـت داد            ای کریمه کرمت بود به ما بهجت داد
قم ز لطف تو به ایران چقدر عزت داد            تا در ایران علم نهضت روح الله است
دست کفار به سمت حرمت کوتاه است

ای که تو عمۀ سادات شدی چون زینب            باعث فخر و مباهات شدی چون زینب
یک تنه فاطمه مرآت شدی چون زینب            کاش زینب حرمش چون تو در این میهن بود
نزد ما گنبدش از هر خطری ایمن بود

عـمـه‌ات زینب کبری چـقدر غـم دیده            بی‌بـرادر که شده از هـمگـان رنجـیده
دشمنش وقت اسارت به غمش خـندیده            جــای دارد که بـمـیـرنـد تـمـام عــالـم
دخـتـر فــاطـمـه و هـلـهــلـۀ نـامـحـرم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

رحـمـت بی وقـفـه‌ای ایجاد شد            آمـد و عــرش خــدا آبــاد شـد
خانۀ موسی بن جعـفر شاد شد            غـصـه و غـم از دلـم آزاد شد


اشکِ شادی روی مژگان آمده
خـواهـر شـاه خــراسـان آمــده

می‌چکید آیات توحید از رخش            بوی ناب یاس پیچید از رخش
شاه هشتم بوسه می‌چید از رخش            می‌دمید انوار خورشید از رخش

بس که در عصمت مقامش داده حق
حضرت معصومه نامش داده حق

ذکرِ بر روی لبانش یا رب است            بانوی معصومۀ این مکتب است
وصف او مانند وصف زینب است            نزد حق از بسکه والا مرتبه است

حجت حق، جان فدایش می‌شود
عرش حق مست دعایش می‌شود

در حــریــم او دعــا مـی‌آورند            عـقـده بر عـقـده گشا می‌آورند
حاجـت کـرب و بـلا می‌آورند            نـاتـوان، بـهـر شـفـا مـی‌آورند

معجزاتش سهل و رایج هست او
دخـتـر باب الحـوائج هـست او

از گناه و معصیت طاهـر شدم            تا میان صحـن او حاضر شدم
روی خاک افتادم و شاکر شدم            چهارده معـصوم را زائر شدم

چون مرادم بانوی قـم می‌شود
قـبـر زهـرا هم تجـسّم می‌شود

بی نوا آمـد مـقـام از او گرفت            پادشاهی را غلام از او گرفت
اعـتبار و احـترام از او گرفت            آبـرویـی مسـتـدام از او گرفت

زائـرانـش را بهـشـتی می‌کـند
عاری از هر نوع، زشتی می‌کند

ما فـقـیـر رحمت معـصومه‌ایم            ریزه خوار و رعیت معصومه‌ایم
زیـر بـار مـنّت مـعـصومـه‌ایم            خاک پای حضرت معصومه‌ایم

روز و شب بر او توسل می‌کنیم
بـر خـدای او تـوکـل می‌کـنـیم

آمـد و قـم مـیـزبان عـشـق شد            بر سرش گل‌ها نشان عشق شد
آمد و مـرثـیه خـوان عشق شد            روضه خوان قدکمان عشق شد

آسـمانش خالی از کـوکب نبود
غـافـل از مـرثـیۀ زینب نـبـود

سنگ نه، روی سرش گل ریختند            شعله نه، بر معجرش گل ریختند
ضربه نه، روی پرش گل ریختند            هر کجا دور و برش گل ریختند

خوب شد در قم دلش غمگین نشد
خوب شد بر ساحتش توهین نشد

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چه افتخاری از این خوبتر که دختر شد            به نام فاطمه پیوند خورد و محشر شد

که آمد و به پـدر شـادی دوچـندان داد            رسـیـد و مــایــۀ آرامـش بــرادر شـد


هم از تمامی مـردان سرش سرآمـد تر            هم از تـمـام زنـان قـبـیـله‌اش سـر شد

سرودن از حرمش لذتی مضاعف داد            چه لذتی که نوشـتـیم و صد بـرابر شد

به لطف آنکه به طوف حریم او رفتیم            زیـارت حــرم طـوس هـم مـیـسّر شـد

حرم نه جای کسی مثل من که این درگاه            مـحـل آمد و رفت دوصـد پـیـمـبر شد

به ذرّه پروریش بس همینکه جبرائیل            در آسـمـان کـریـمـانـه‌اش کـبـوتر شد

مدینه فاطـمه‌اش را شبی به ایران داد            و قـم برای ابـد با مـدیـنـه خـواهر شد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شبـیه فـاطمه هستی، وقـار داری تو            چـقـدر پیـش خـدا، اعـتـبار داری تو
کـنـار حوض حـیاط قـدیـم؛ فهـمـیـدم            چـقـدر، ملـتـمـس بـی‌شـمار داری تو


فرشته‌ای و تمام جهان، به زیر پرت            ملیکه‌ای و دو صد، جان نثار داری تو

کویر قم، که بدون وجود تو هیچ است            برای فصل خزان هم، بهار داری تو
گواه میدهد این صحن مملو از مردم            همیشه « زائر دل بی قرار» داری تو
قـبور این فـقهـا حـاکی است ای بانو            تمام دور حـریمت، حصار داری تو
همیشه و همه جا سربـلند و مغرورم            برای هـمچـو مـنی افـتخـار داری تو
همیشه در حرمت جمله‌ای به لب دارم:            شبـیـه فـاطـمه... اما مـزار داری تو

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

صدا صدای تپش های قلب باران است            و یـا که زمـزمـۀ قـاریـان قـرآن است
ستاره‌ها همه جـمعـند، دور منزلِ نور            به پشت خانۀ خورشید، راه بندان است


فضای خانۀ موسی پُر است از یاس و            دوباره ذکر لبش نام “فاطمه جان” است
برای دخـتر خود “ان یکـاد” می‌خواند            لبش بخندد و چشمش ز شوق گریان است
خـدا دوبـاره به آل رسول، کـوثـر داد            و برکتی که خـدا می‌دهد فراوان است

بگویم از برکاتی که داشت مقدم عشق
دمم چه گرم گرفته وَ باز هم دم عشق

سلام خواهر خورشیدِ این دیار، سلام            سلام حضرت گل حضرت بهار، سلام
به مـحـضـر مـلکـوتی مـقـدم تو درود            به ساحتت که شدی فاطمی تبار، سلام
تو آمدی و به خاک کـویر، گـل روئید            به مقـدم تو فـرستاده شـوره زار، سلام
فـضای خـانۀ قـلـبـم دوباره روشن شد            تپش تپش به تو داده ست، بی‌قرار، سلام
منِ غلام کجا و سلام، بر تو کجا…؟!            شما قبول کن ای صاحب اختیار، سلام!

به خاک پای تو هرگز نمی‌رسم؛ هیهات
ولی به گردِ غـبارت هزارها صلوات

تـو شـاه زاده‌ای و مـن غـلام زادۀ تـو            تویی مـلـیکه و من هم گـدای سـادۀ تو
به دودمـان گـداهـای دودمـانِ شـما            هـمـیـشه خـیـر رسـیـده ز خـانوادۀ تو
همیشه فوق تصور به من کَـرَم کردی            رسیده روزی‌ام از لطف فوق العادۀ تو
هر آنچه مصلحت توست حکم تقدیرم            به جـز صلاح، نبـاشد به هـر ارادۀ تو
دوباره تذکـره‌ام را بگـیر و امضا کن            که بـاز، راهِ من افـتـد مـیـان جـادۀ تو

بـیـا مـرا حـرمـی و مـسـافـر قــم کـن
اگر صلاح من این است، در حرم گم کن

دلم دو دل شده امشب به راهِ قم، مشهد            که ماه، ماه جنون است، ماهِ قم، مشهد
همیشه چشم امیدم به دست‌های شماست            و زنـدگـی بـکـنـم در پـنـاهِ قـم، مشهـد
کـبـوتـران شـمـا هـم سـپـیـد رویــانـند            منـم کلاغ شما رو سـیاهِ قـم، مشهد
به لطف حضرتتان است اگر دلم قرص است            که هست بر منِ عاشق، نگاهِ قم، مشهد
دلم اسیر مسیـر تو و رضاست، فـقـط            و پرسه گاه من است ایستگاهِ قـم، مشهد

هـمـیـشـه زائـر راه قــم و خــراسـانـم
و شـکـر می‌کـنـم از اینکه اهل ایـرانم

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

تو کیستی؟ سلالۀ زهـرای اطهـری            معـصومه‌ای، کریـمۀ آل پـیـمـبـری

مـمـدوحـۀ ائـمّـه و مـحـبـوبـۀ خــدا            احمد خصایل استی و صدّیقه منظری


باب الـکـرم سـلالـۀ باب الحـوائجی            امّ العـفاف دختر موسی بن جعـفری

امـروز قـلـبـۀ دل خـوبان روزگـار            فردا همان شـفـیعۀ فردای محـشری

تو سـوّمـیـن مـلـیکۀ اسلام فـاطـمـه            آئیـنه دار زینب و زهـرای اطهـری

یک مام تو خـدیجه دگر مام فـاطمه            پاکیزه تر ز مریم و حـوّا و هاجری

بر نُه سپهرِ عصمت و تقوی ستاره‌ای            در هفت بحر نور فروزندۀ گوهری

هم چار نجل پاک رضا را تو گوهری            هم هشتمین ولیّ خدا را تو خواهری

مصباح علم و دانش و توحید و معرفت            مصداق هل اتی ثمر نور و کوثری

عمر کم تو خاطرۀ عمر فاطمه است            یـادآور مـقـاومت و صـبـر مـادری

گـویند باز می‌شود از قـم در بهشت            تو خود بهشت قـرب خداوند اکبری

مادر نگشته، بانوی خلق دو عالمی            شوهر نکرده، مادر آغاز و آخـری

بانو ولی چه بانـو، بانوی نُه سپهـر            دختر ولی چه دختر، اسلام پروری

بـر هـشت آفـتـاب ولایت سـتـاره‌ای            در نُه سپهـر نـور مه نـور گـستری

پیراهن تو عصمت، تقوی ست چادرت            زهـد مجـسـمّی و عـفـاف مصوّری

در بحـر بی کرانۀ ایـمان دُرِ کـمال            در آسمان زهـد فـروزنـده اخـتـری

باب الـمـراد دخـتـر باب الحـوایجی            اخـت الوقـار دخت بـتـول مطهـری

زهرا بهشتِ روح لطیفِ محمّد است            اولاد او همه شجـر نـور و تو بری

گویند سایۀ حرمت بر سر قـم است            قم را نه، بلکه مُلک جهان را تو محوری

زانو زنند خیل فقیهان به محضرت            آری تو شهر فقه و احادیث را دری

روزی اگر به خطبه گشایی زبان خویش            باور کنند خلق که در نطق حیدری

اسلام را به منطق گرمت مـروّجی            توحید را به نیروی علمت بیانگری

عـطر تو بر مشام محـمّـد اگر رسد            با خنده بوسدت که بهشت مکـرّری

از نخل های سبز فـدک می‌رسد ندا            این باغ از آن توست که زهرای دیگری

میثم، اگر ثنای تو گوید محال نیست            زیرا تو در قصیده سراییش رهبری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و جایگاه خاصی که خداوند در سورۀ مریم برای حضرت مریم تعیین کرده است حذف شد

مـریـم پـی زیـارتت آیـد اگـر به قـم            اقـرار می‌کند که هـمـانا تو برتـری

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : رضا خورشیدی فرد نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

دور و بر خود می‌كشی مأنوس‌ها را             إذن پـریدن می‌دهـی طـاووس‌ها را

وا می‌كنی سمت كـویـرِ این حوالی             با لطف پـاكـت پـای اقـیانـوس‌ها را


«امید» دارویی‌ست در دارالشفایت             كه با سخاوت می‌دهی مأیوس‌ها را

با آن دم قدسی خود شب‌های جمعه             رونق بده «یا نور و یا قدّوس»‌ها را

هر شب به یاد غـربت شهـر مدیـنه             روشن كنیم اینجا همه فانـوس‌ها را

ای آبــروی آب‌هـای ایـن حــوالــی

سمت شما باز است این دستان خالی

وقتی كه من از ماه می‌گیرم سراغت             می‌آورد دل را مـیان كـوچه باغـت

هفت آسمان، صدها ستاره می‌شمارد             هر شب به پای درس‌های چلچراغت

تو آیـه‌هـای سـورهٔ نـوری، چگـونه             پیدا كنم من راه خود را بی‌چراغت؟

این لاله‌هایی كه به دامـانت نشـسته             تفسیر خوبی می‌شود از درد و داغت

انگار... نه من حـتم دارم در بهشتم             آن لحظه‌ای كه می‌نشینم در رواقت

ما لایق صحـن و سرای تو نبـودیم

هـمـسـایهٔ خـوبـی برای تو نـبـودیـم

تو مهـر زهـرا را میان سینه داری             مهری كه با آن اُلفـتی دیرینه داری

از بس كه آه زائـرانت را خـریـدی             ایـوان زیـبـایی پُـر از آئـیـنـه داری

هر صبح جـمعه مـیزبان نـدبه‌هایی             این است آن عهدی كه با آدینه داری

تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان             غـم‌های بی‌اندازه‌ای در سینه داری

از نسل كـوثر، معـنی خیر كـثـیری             با عشق،‌ خویشاوندی دیـرینه داری

فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت

قربان آن صحن و سرای باصفایت

از ابـتـدا هم بود مـشهـد، مقـصد تو             پُـل می‌زنم تا مقصدت از مشهـد تو

عطر گل یاس از ضریحت می‌تراود             این مرقد زهـراست یا كه مرقـد تو

عشق تو دریا را به ساحل می‌كشاند             ماه آبرو می‌گـیرد از جزر و مد تو

خـورشـیـد دارد آرزو‌هـایی طـلایی             وقـتـی كـه می‌آیـد كـنـار گـنـبـد تـو

من شاعرت هستم ولی مثل هـمیشه             شعـری ندارم تا كه باشد در حـد تو

من می‌نویسم بر روی سنگ مزارم

بانـو! هـمیـشه بوده از تو اعـتـبارم

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : 0

عـالـم حـریم حـرمت آل پـیـمـبر است            کلِّ فـلک هـمان فـدک آل کـوثـر است

چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه            دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است


ما غـیرِ خـیرِ فـاطـمه خـیری ندیـده‌ایم            هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است

آری به حـرمـت حـرم ثـامـن الحـجـج            ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است

اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا            این مملکت هدیّۀ زهـرای اطهـر است

مکه، مدینه، سامره، کرب‌و‌بلا، نجف            تا کـاظمین یکـسره با قـم بـرابر است

بالاترین زمان که پس از روز مادر است            معصومه شاهد است، همین روز دختر است

آمد چه دخـتری که چو زینب کند قیام            جان برادر است و رضا جان خواهر است

از مشهـدِ شَهَـنـشَه و شیـرازِ شاچـراغ            تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است

شوق زیـارت و حـرم و آب و دانـه‌ام
یـعـنی که مـن کـبـوتـر این آسـتـانـه‌ام

ای مـرقـد تو قـبـلـۀ عـالـم تو را سلام            ای امـتـدادِ سـورۀ مـریـم تـو را سـلام

ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر            جام طهور کوثـر و زمـزم تو را سلام

ای پــارۀ تـنِ هــمــۀ آل مــصـطــفــی            وی بـضـعـۀ نـبـیِّ مـکـرّم تو را سلام

ای بـارگـاه قــدسـیِ تـو آشـیـانـه‌ای            بر بهـتـرین سـلالـۀ خـاتـم تو را سلام

آئـیـنـه دارِ مـعـرفـة الـفـاطـمـه تـویـی            ای رازدارِ خـلـقـتِ آدم تــو را ســلام

بـایـد تـو را عـقـیـلـۀ دوّم صـدا کـنـیـم            عِلم لـدُن تُو راست مسلّـم، تو را سلام

یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است            ای بر عفاف، رشتۀ محکم تو را سلام

نیکان تو را مـلـیـکۀ اسلام خـوانده‌اند            ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم تو را سلام

شـد بـارگـاهِ قُــدسـیِ تـو کـلـبـۀ مَـلَـک            آید ز هـر فـرشـتـه دمـادم تو را سلام

عشق رضا و شوق حریمت، دو بالِ عشق
با این دو بال، نیست در عالم زوالِ عشق

ما را اگـر به کـشـور تـو بـار داده‌انـد            یـعـنـی به مـا خـزائـنِ أسـرار داده‌انـد

بعد از ولای فـاطمه و زینب و حسین            بر زینبِ رضاست که این کار داده‌اند

تو خـود نـشـانِ سـلـسـلـۀ این أمـانـتـی            یـعـنـی تــو را ولایتِ أبــرار داده‌انــد

وقـتی حدیث می کـنی از جـدِّ اکـرمت            بـر تـو کـلامِ فــاطـمـه انـگـار داده‌انـد

موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری            دین را نمک به کـام تو بـسیار داده‌اند

هستی فـقـیه و مجـتهده در عـلومِ دهـر            بـر تـو عـجـیب بـیـنـشِ بـیـدار داده‌اند

پا جـای پـای حجّـتِ سـرمـد گـذاشـتی            با تـو به مـا بـشـارت و إنـذار داده‌انـد

طـی کـرده‌ای چه ناب مسـیـرِ امام را            زیـبـات، نـامِ قــافـلــه ســالار داده‌انــد

میخـواستی که زائر کوی رضا شوی            بعد از عـروج، رخصت دیدار داده‌اند

حـالا دفـاع از حَـرمت تا هنوز هست
صحن و رواق محترمت تا هنوز هست

تو در تـمـام مُـلک و مَـلک تا نداشتی            آنگـونه خِـلـقـتی که تو هـمـتا نداشـتی

روحِ مجـرّدِ تو همان نـور فاطمه ست            نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی

وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش            جـز انـفـجــارِ نــور تـمــنّــا نـداشـتـی

در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد            غـیر از خـدا تو هـیچ کسی را نداشتی

روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است            غـیـر کـلامِ حـق، یَـدِ بَـیـضـا نـداشـتی

در نو جـوانی اَت به فِـقاهت رسیـده‌ای            در پُـرسـشی نـبـود، که فـتـوا نداشـتی

شد حوزه‌های عـلـمیه از عِـلم تو عـلَم            ای عـالـمـه که عِـلـم ز دنـیـا نـداشـتی

شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است            با آنکه عـمـرِ زیـنب کـبـری نـداشـتی

آنچه مصائب است چشیدی ولی یقـین            بـر نـیـزه رأس زادۀ زهــرا نـداشـتـی

از ساوه تا به قـم به شما مرحبا رسید
از کوفه تا به شام به زینب جـفا رسید

: امتیاز